«دلواپسان» حوزه فرهنگ خواجه!
تردیدی نیست که مدیریت فرهنگی در جامعه ما بسیار دشوار است. دلیل آن هم مثل روز روشن است. اول آنکه هنوز نظریه قابل اتکا و تعریف دقیق و مورد اجماعی از فرهنگ و هنر اسلامی و نشانهها و حد و حدود آن تدوین نشده است یا دستکم نظریهپردازان ما درباره این حوزه و حدود و صغور آن به یک نظر واحد نرسیدهاند. تقریبا هرکسی بر اساس سلیقه خویش اظهار نظر میکند و کمتر متکی به یک نظریه علمی هستیم و دوم آنکه؛ افراد و نهادهای فراوانی (به گمانم حدود 30 نهاد) متولی حوزه فرهنگ هستند که با این وضعیت، سیاستگذاری و اجرا در این حوزه کاری بس دشوار مینماید. مضاف بر اینکه بسیاری از مشکلات فرهنگی نظیر بدحجابی، کمتوجهی جوانان به مسایل اعتقادی و سنتهای اسلامی واعتیادکه در دهههای اخیر گسترش یافتهاند، ریشه در مسایل اجتماعی و اقتصادی چون فقر، بیکاری، تورم و گاه رفتار دوگانه دولتمردان دارد و حتی اگر قصوری به گردن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است به اندازه نهادهای دیگر است که در این حوزهها مسوولیت دارند اما خودشان را کنار کشیدهاند. اما نکته جالب اینجاست که نقدهای غیرمنصفانه به عملکرد نهادهااغلب از کسانی صادر میشود که در سابقه خودکارنامه چندان درخشانی ندارند و به باور قاطبه اهل فرهنگ و هنر، دورهای همراه با کاستی را رقم زدند. برخی از آنها نهتنها صاحب تخصص و تبحر نبودند بلکه حتی با این حوزه آشنایی چندانی نیز نداشتند. فرصتی پیدا شده بود در جایی قرار گیرند که مستحق آن نبودند.
نظرات شما عزیزان: