خوجا شهر ما،شهرشما

خوجا شهر ما،شهرشما

فلانی یاخجی اوغلاندی!
این سنت رو به فراموشی است؛ تب تند کسب مال و منال، به رخ کشیدنهای طبقه تن آسای نوظهور و  با «ماشین - اسباب بازی» های مدل بالا و تبخترهای پوک و توخالی، سنت ما را به قصه ها و اساطیر پیوند می دهد و آنرا به قعر تاریخ می افکند.
شهری پرمنفذ که در آن، نیت های ساده و سرراست و در عین حال متین و موقر را کمتر می توان در چشمان مردمانش خواند، شهر من نیست! شهر من همان است که ««حاج خانم»، روایتش می کرد! با نقل خاطرات سالهای دور، عزت و احترام را در جان آدمی زنده می کرد؛ ذکر نام حاضران و اموات، همراه با تکریم و تعزیز بود و... شهر اکنون، باید که میراث دار این سنت باشد، نه آنکه قبایح چنان رو بنمایند و رقابت ها چنان روح آدمی را متزلزل کنند که ذم دوستان و اقربا به شغل رایج شهروندان تبدیل شود و فحش گفتن و فحش شنیدن، نقل و نبات کوچه و خیابان شود و دروغ و دغل، زرنگی و کیاست!

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
حال باید پرسید شورا و شهرداری در قبال این وضعیت، چه مسئولیت هایی بر عهده دارند؟ همه می دانیم که شهرداری خواجه از یک‌طرف سعی نموده است با حمایت شورای سوم و با انجام برنامه ریزی های بلند مدت و انجام سرمایه گذاری در بافت فرسوده ، جلوه و رنگ‌ و ‌روی تازه‌ای به شهر بدهد  آغاز پروژه های عمرانی در این محدوده از شهر، پیگیری کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان وفرهنگسرا نشانگر تغییر نگرش مدیریت شهری نسبت به مقوله توسعه و شهروندی است؛ آیا این رویکرد خواهد توانست شهرخواجه را که به روایت آمار، در طول چند دهه گذشته، در مسابقه توسعه، ازشهرهای هم رتبه و .... عقب افتاده است، به تحرک و سرزندگی پیشین بازگرداند؟
واقعیت این است که شهر خواجه کماکان از دردها و گرفتاری ‌های پیشین که همواره سعی در ظهور و بروز دارند، متاثر است. هنوز می توان صدای دفّه زدن قالیبافانی را که درآمدشان به شدت تحت تاثیر نوسانات ارزی و ریالی است، از صبح علی الطلوع تا نیمه های شب، در بسیاری از خانه های کم درآمد شهری شنید که به همراه زن و فرزند به دنبال قوت لایموت اند؛  و هنوز هم هستند پیرزنان و پیرمردانی که نفس می کشند تا روز پرداخت یارانه دولتی فرا برسد.
آیا شورا در قبال اینهمه مشکل، باید پاسخگو باشد؟ مهمترین بحثی که هفت سال پیش، در «مرثیه ای برای شوراها»3، در آستانه سومین دوره انتخابات شورای شهر بدان اشاره کردم این بود که در ابتدای کار، کسی که وارد عرصه خطیر شوراها می شود، ابتدا باید بداند که مقوله فرهنگ چیست؟ و بداند که فرهنگ با فعل «ساختن» صرف نمی شود،نمی توان از این بیّن تر و شفاف تر موضوع را در چند کلمه خلاصه کرد؛ دوستان گرامی! اگر می خواهید بانی خیری باشید و نامتان جزو نامداران این شهر ذکر شود و نه عکس و تصویرتان، که نام و یادتان، زینت المجالس مردم شود، باید که نگاهی جامع به این مقوله داشته باشید؛ این نگاه، با عینک دکتر و مهندس و سردار و متخصص میسر نیست؛ هر چند که هیچکدام این القاب و عناوین، بی زحمت و بدون دود چراغ خوردن بدست نیامده است، ولی بایستی دانست که اینها نبایستی تبدیل به حائل و حجابی برای ارتباط رو دررو میان مسئولان شهر و شهروندان باشد؛ هر وقت این مقصود میسر شد، خواهید دید که انرژی حاصل از این ارتباط، سرمایه بزرگ اجتماعی ای را فراهم خواهد آورد که به همراه خود ثروت، عدالت و توسعه را فراهم خواهد آورد.

1. صاحب کشف والهام خواجه محد خوشنام حسین دوستی نشریاران 1388
2. ذمی شبیه مدح که معمولاً هنگامی که گوینده، نیت پایین آوردن جایگاه کسی و نشان دادن برتری خود بر وی را در نظر شنونده دارد، کاربرد یافته است؛ البته در تمام موارد اینگونه نیست.
3. «مرثیه ای برای شوراها»، هفته نامه گونش، سال اول، شماره 11،  مهدی قنبر وند24/8/1385


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ن : یعقوب کامرانی
ت : چهار شنبه 22 خرداد 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.